لب لعلش
چهارشنبه, ۴ مرداد ۱۳۹۱، ۱۱:۲۹ ب.ظ
شربتی از لب لعلش نچشیدیم و برفت |
|
روی مه پیکر او سیر ندیدیم و برفت |
گویی از صحبت ما نیک به تنگ آمده بود |
|
بار بربست و به گردش نرسیدیم و برفت |
بس که ما فاتحه و حرز یمانی خواندیم |
|
وز پی اش سوره اخلاص دمیدیم و برفت |
عشوه دادند که بر ما گذری خواهی کرد |
|
دیدی آخر که چنین عشوه خریدیم و برفت |
شد چمان در چمن حسن و لطافت لیکن |
|
در گلستان وصالش نچمیدیم و برفت |
همچو حافظ همه شب ناله و زاری کردیم |
|
کای دریغا به وداعش نرسیدیم و برفت |
۹۱/۰۵/۰۴
-----
همیشه انگار اینجوری بوده.
===========================
آره رفیق