.
حرف های نگفته ای دارم
که فقط با تو میزنم آقا
آمدم باز درد و دل کنم
کفتر خسته ات منم آقا
حرف هایی ز جنس دلتنگی
و نگاهی به دست های شما
نذر مادر که گفته بود آقا
بچه آهوی من فدای شما
بچه آهویتان شدم آقا
می شود ضامن نگاهم شی
من همین خادم حرم باشم
تا همیشه تو پادشاهم شی
دست خالی رسیده ام از راه
نکند رد کنی مرا آقا
دوست دارم کبوتر جلدِ
شهر مشهد کنی مرا آقا
چقدر دوست داشتم امسال
مثل هر سال زائرت باشم
شاید آقا دلت نمی خواهد
منِ بدحال زائرت باشم
باشد آقا نخواستی من را
می روم گوشه ای و گم میشم
اصلا آقا دخیلِ دستانِ
بانوی مهربان قم میشم
باشد آقا نخواستی من هم
کرم ناب حس کنم... باشد
نمی آیم حرم که یک موقع
حرمت را نجس کنم باشد...
شوق مشهد دوباره قلبم را
شب میلاد کنده و برده
خوش به حال کسی که امشب شام
از غذای حضرتی تان خورده
گفت سلطان که زائری دارم
که به گنبد نشسته زل زده است
زودتر حاجتش دهید او از
سمت باب الجواد آمده است...
چشم من زل زده به خورشیدن
چقدر گنبد شما زیباست
من حسودیم میشود آقا
به کبوتر... که رفته آن بالاست
بانگ نقاره خانه می گوید
فلجی ، هر دو پاش دادی تو
من حسودیم میشود آقا
به کسی که شفاش دادی تو
آن طرف های پنجره فولاد
ناله ها بود پا گرفت و رفت
من حسودیم میشود آثا
زائری کربلا گرفت و رفت
هر دفعه پخش زنده های حرم
با دلی زار تا که میبینم
من حسودیم میشود آقا
زائران تو را میبینم
فعل ما در کنارتان آقا
ما نبودیم میشود کلاً
اهل مشهد همین که میبینم
من حسودیم میشود کلاً
عاشقی هایم امشب بالاگرفته!
آداب عاشقی را بلد نشده ام هنوز و هی از عشقم به حضرت می گویم.
مبارک باشد عیدتان...
مثل آهو که رصد می کند این صحرا را
خوب می بینم از اینجا همه ی دنیا را
جشن گندم شده برپا و زمین می گرید
قصّه ی آدم و عاشق شدن حوّا را
آسمان تو پر از کفتر عاشق شده است
شور چشمان تو رقصانده کبوترها را
اشک، در جزر و مد پلک فرو می ریزد
تا که برپا کند اینجا غزل دریا را
این همه زائر بارانی و دریای غزل
دو سه بیتی هم از این شعر ببخشا ما را
موج در موج پر از نیل غمم، می بینی؟
دل من کرده هوس، معجزه ی موسا را
دست بر آب بزن، معجزه کن حضرت عشق
قطره در قطره به تصویر بکش معنا را
کاش پاسخ بدهد دست کریمانه ی تو
این همه شاید و کاش و اگر و امّا را
خواب دیدم که در آغوش ضریحت هستم
کاش تعبیر کند یک نفر این رؤیا را...
حسین سنگری