مذهب رندان
جمعه, ۲۰ مرداد ۱۳۹۱، ۱۰:۴۱ ب.ظ
سالها پیروی مذهب رندان کردم |
|
تا به فتوی خرد حرص به زندان کردم |
من به سرمنزل عنقا نه به خود بردم راه |
|
قطع این مرحله با مرغ سلیمان کردم |
سایهای بر دل ریشم فکن ای گنج روان |
|
که من این خانه به سودای تو ویران کردم |
توبه کردم که نبوسم لب ساقی و کنون |
|
میگزم لب که چرا گوش به نادان کردم |
در خلاف آمد عادت بطلب کام که من |
|
کسب جمعیت از آن زلف پریشان کردم |
نقش مستوری و مستی نه به دست من و توست |
|
آن چه سلطان ازل گفت بکن آن کردم |
دارم از لطف ازل جنت فردوس طمع |
|
گر چه دربانی میخانه فراوان کردم |
این که پیرانه سرم صحبت یوسف بنواخت |
|
اجر صبریست که در کلبه احزان کردم |
صبح خیزی و سلامت طلبی چون حافظ |
|
هر چه کردم همه از دولت قرآن کردم |
گر به دیوان غزل صدرنشینم چه عجب |
|
سالها بندگی صاحب دیوان کردم |
۹۱/۰۵/۲۰
سلامی به گرمی نفسهای اژدها
زیبا بود. به دل مبارکمان نشست!