کرب بلا 7
گاهی درین غربتی که می رود، حوادث غریبی رخ می دهد .. مثلا تو خیال کن، مرکز اسلامی شیعیان در شهر منچستر دیوار به دیوار کلاب شبانه ی همجنسگرایان ست .. نیمه های شب تاسوعا، خانمی از آن ها، در حالت نیمه مستی، به اداره ی پلیس زنگ زده ست که من از پنجره دیده ام که این همسایه های ما سایکو شده اند و خودشان را دارند به شدیدترین وجه ممکن می زنند .. میان شان هم کودک و زن هست .. و پلیس به سرعت و شدت آمد .. و راستش توضیح دادن سینه زنی و محرم و اینها در یکی دو دقیقه ی سرنوشت ساز ابتدایی، کار آسانی نیست .. و مع الوصف وقتی رفع و رجوع می شود، نشانه ی مراکز درمانی را به بچه ها می دهند که بتوانند با غم و غصه هایشان کنار بیایند! ...
.
.
.
یک حس ِ تمام نشدنی ِ غربت دارد محرم ِ اینجا ..
پ.ن 1: بهم اجازه دادند بدون منبع ذکر کنم این مطلب رو
پ.ن 2: از غربت زیاد دوام نیاوردم که نگم اینجا
جان مایه مکتب حسینی این است
هر کس که به ظلم تن دهد، آدم نیست
موفق باشی
در پناه خدا