عبد عاصی امیدوار

خاک راه یار

جمعه, ۶ مرداد ۱۳۹۱، ۰۲:۳۲ ب.ظ

از دیده خون دل همه بر روی ما رود

 

بر روی ما ز دیده چه گویم چهها رود

ما در درون سینه هوایی نهفتهایم

 

بر باد اگر رود دل ما زان هوا رود

خورشید خاوری کند از رشک جامه چاک

 

گر ماه مهرپرور من در قبا رود

بر خاک راه یار نهادیم روی خویش

 

بر روی ما رواست اگر آشنا رود

سیل است آب دیده و هر کس که بگذرد

 

گر خود دلش ز سنگ بود هم ز جا رود

ما را به آب دیده شب و روز ماجراست

 

زان رهگذر که بر سر کویش چرا رود

حافظ به کوی میکده دایم به صدق دل

 

چون صوفیان صومعه دار از صفا رود

۹۱/۰۵/۰۶
عبد عاصی امیدوار

نظرات  (۵)

می ترسم فال های حافظ تموم شه!!!
گاهی هم خودت بنویس!!!!
===========================
...
برای بعضی از دردها...
نه میتوان گریه کرد...
نه میتوان فریاد زد...
برای بعضی از دردها
فقط میتوان نگاه کرد و بی‌صدا شکست...!
همیشه از حرمت، بوی سیب می آید
صدای بال ملائک، عجیب می آید!

سلام! ضامن آهو، دل شکسته من
به پای بوس نگاهت، غریب می آید

نگاه زخمیِ تو، تا بقیع بارانی است
مگر ز سمت مدینه، طبیب می آید؟!..

به پای در دلت، ای غریبه تنها
علی(ع) ز سمت نجف، عنقریب می آید

طلای گنبد تو، وعده گاه کفترهاست.
کبوتر دل من، بی شکیب می آید


برات گشته به قلبم مُراد خواهی داد
چرا که ناله «امّن یُجیب» می آید.

"خدیجه پنجی"
سلام بر گمنام عزیز
اگر راه داره اون وسط ها یک کم تقلب کن مثل قبل بنویس . باور کن هیچ اتفاقی نمیفته فقط دل یک عده دوست شاد میشه
===============================
سلام بر تک بزرگ
بهش فکر میکنم
زندگی باید کرد،

گاه با یک گل سرخ،

گاه با یک دل تنگ...

گاه باید رویید در پس این باران...

گاه باید خندید بر غمی بی پایان...

زندگی باوری می خواهد،

آن هم از جنس امید...

که اگر سختی راه به تو یک سیلی زد!

یک امید قلبی به تو گوید که خدا هست هنوز...

جدید برام
ممنون
=========================
خواهش میکنم رفیق

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
-->