عبد عاصی امیدوار

۱۷ مطلب در مهر ۱۳۹۲ ثبت شده است

سوره لقمان بسیار سوره جالبی هست 

از هر نظر که تصور بکنید 

یعنی خط به خطش رو میشه باهاش رفت تو یه دنیای دیگه و سیر کرد

امشب کلا به آیاتی بر خوردم که نمی دونستم بخندم 

یا گریه کنم 

گاهی هم از خجالت نمی دونستم چی کار کنم 

اون وقت بود که دوست داشتی زمین باز کنه

پیشنهاد میکنم خیلی این پست رو نخونید 

بزارید برای آرامش خودم بنویسم

همه چیز از این آیه شروع شد

وَ وَصَّیْنَا الْإِنْسانَ بِوالِدَیْهِ

و ما به انسان درباره پدر و مادرش سفارش کردیم

یعنی تا حالا نشده من با پدر و مادرم بد حرف بزنم؟

خاک تو سرم ...

اون زمانی که صدام و براشون بردم بالا

خاک...

با خودم میگفتم انشالله حلالم میکنند 

اما این و کجای دلم بزارم ؟

حَمَلَتْهُ أُمُّهُ وَهْناً عَلى‏ وَهْنٍ وَ فِصالُهُ فی‏ عامَیْنِ

مادرش او را با ناتوانی روی ناتوانی حمل کرد ( به هنگام بارداری هر روز رنج و ناراحتی تازه ای را متحمّل می شد ) ، و دوران شیرخوارگی او در دو سال پایان می یابد

بعد با خودم گفتم میخوای نوکرش بشی؟

اما مگه میشه ذره ای از اون 9 ماه رو جبران کنی؟

بعد با خودم گفتم تو نمی تونی جواب محبت مادرت رو بدی

چطور میخوای جواب محبت خدا رو بدی؟

اون وقتایی که لگد میزدی تو دلش و مادرت نمی خوابید چون داشت تو رو پروش میداد

یا اون زمانی که تکون نمی خوردی مادر دلش هری میریخت که نکنه چیزیم شده 

یا خدا...

أَنِ اشْکُرْ لی‏ وَ لِوالِدَیْکَ إِلَیَّ الْمَصیرُ

( آری به او توصیه کردم ) که برای من و برای پدر و مادرت شکر بجا آور که بازگشت ( همه شما ) به سوی من است!

شرمندتم خدا

نه شکر تو رو بجا میارم 

نه جبران محبت پدر و مادرم رو میکنم 

پدرم وقتی رفتم مدرسه خرجم نداد؟

وقتی بزرگ شدم مردونگی رو یادم نداد؟

وَ إِنْ جاهَداکَ عَلى‏ أَنْ تُشْرِکَ بی‏ ما لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ فَلا تُطِعْهُما وَ صاحِبْهُما فِی الدُّنْیا مَعْرُوفاً وَ اتَّبِعْ سَبیلَ مَنْ أَنابَ

و هر گاه آن دو ، تلاش کنند که تو چیزی را همتای من قرار دهی ، که از آن آگاهی نداری ( بلکه می دانی باطل است ) ، از ایشان اطاعت مکن ، ولی با آن دو ، در دنیا به طرز شایسته ای رفتار کن و از راه کسانی پیروی کن که توبه کنان به سوی من آمده اند

این آیه واسه امسال من است 

کسی که همه چیزش رو براهه که هیچ وقت در مورد پدر و مادرش که رفتار ناشایستی انجام نمیده

این مال کسایی که پدر و مادر شاید کمی اونطور که میخوایم نباشند

خدا میگه بنده 

حواست رو جمع کن

دیدی قبلش راجبه مامانت چی گفتم 

الان بهت میگم باید درست حرف بزنی 

حتی زدنت ،حتی بدترین کارها رو باهات انجام دادند 

باید باهاشون با احترام رفتار کنی

فقط حق داری اگه خلاف حرف من بهت گفتند و ازت خواستند انجام بدی

انجام ندی اون هم با احترام نه با بی احترامی

شاید با خودم بگم ای بابا 

حالا مثلا یه باری بابام من و زد و من ساکت بودم 

من سرم زیر گرفتم 

اما چه فایده 

میدونی خدا چی میگه؟

یا بُنَیَّ إِنَّها إِنْ تَکُ مِثْقالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ فَتَکُنْ فی‏ صَخْرَةٍ أَوْ فِی السَّماواتِ أَوْ فِی الْأَرْضِ یَأْتِ بِهَا اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ لَطیفٌ خَبیرٌ

پسرم! اگر به اندازه سنگینی دانه خردلی ( کار نیک یا بد ) باشد ، و در دل سنگی یا در ( گوشه ای از ) آسمانها و زمین قرار گیرد ، خداوند آن را ( در قیامت برای حساب ) می آورد خداوند دقیق و آگاه است!

میبینی برام داره سنگ تموم میزاره 

همه جا هوام و داره

اما من چی بنده هستم ؟

بعد میگه بنده من 

وَ اصْبِرْ عَلى‏ ما أَصابَکَ

و در برابر مصایبی که به تو می رسد شکیبا باش

حالا بماند که صبر خودش یه ماجرای جدا داره که شاید بعدا مفصل بگم راجبش

اما حس میکنم خدا داره با این حرفش میگه آروم باش بنده من 

من پیشتم 

عیب نداره حالا 

وَ لا تُصَعِّرْ خَدَّکَ لِلنَّاسِ وَ لا تَمْشِ فِی الْأَرْضِ مَرَحاً إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ کُلَّ مُخْتالٍ فَخُورٍ

( پسرم! ) با بی اعتنایی از مردم روی مگردان ، و مغرورانه بر زمین راه مرو که خداوند هیچ متکبّر مغروری را دوست ندارد.

به خودم فکر کردم

زمانی که بی علت از کسی خوشم نمیومد و به زور جوابش رو میدادم 

یا کلا باهاش برخورد نمی کردم

حالا که فکر میکنم میبینم که همش غرور بوده

مگه من کی هستم که از کسی بی علت خوشم نمیاد

این مورد زمانی پیش میاد که من خودم رو بالاتر میدونم و اون رو پایین تر

حالا باید بشینم فکر کنم ببینم دیگه چه هنر نمایی هایی انجام دادم 

تو رفتار 

تو صحبت ...

همه اینا به کنار 

چیزی که خیلی من و به فکر برد این بود

وَ اقْصِدْ فی‏ مَشْیِکَ وَ اغْضُضْ مِنْ صَوْتِکَ إِنَّ أَنْکَرَ الْأَصْواتِ لَصَوْتُ الْحَمیرِ

( پسرم! ) در راه رفتن ، اعتدال را رعایت کن از صدای خود بکاه ( و هرگز فریاد مزن ) که زشت ترین صداها صدای خران است.

به خر فکر کردم

به این که هیچ حرفی نمی تونه بزنه 

فقط با صدای بلند عرعر میکنه

یعنی همه چیزش با داد است 

و اصولا هم چیزی نداره برا گفتن 

حالا ببین خدا چی میگه

میگه وقتی فریاد میزنی یعنی حرفی برای گفتن نداری

یعنی داری مثل خر...

حواسم باشه هر فریادی صدای خر نیست 

۴ نظر ۳۰ مهر ۹۲ ، ۱۹:۴۵
عبد عاصی امیدوار

.

فال حافظ زدنت از سر دلتنگی کیست!؟!؟

ما که هر لحظه بیاد تو و دلتنگ توئیم...!

۲ نظر ۲۹ مهر ۹۲ ، ۲۳:۰۲
عبد عاصی امیدوار
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۲۹ مهر ۹۲ ، ۱۵:۴۷
عبد عاصی امیدوار

گاهی فکر میکنم

اینکه میگن یکی از آداب دعا این هست که اول شکر نعمت کنی ممکنه چند تا دلیل داشته باشه

شاید یکیش اینه که خیلی گستاخی نکنی در مقابل خدا

منظور از گستاخی بی ادبیه 

شاید یکی دیگش اینه که به داشته هات بیشتر فکر کنی

شایدم این که به عظمت و مهربونی خدا پی ببری

البته اینا همش تأملات خودم هست 

دوباره ما نشستیم واس خودمون فکر کردیم

میدونم امروز روز عرفه است و روز دیگه ای نیست

اما میخوام ریزه ریزه دعاش رو بخونم 

گاهی نباید بشینی کل دعا رو یه سره بخونی و بعدش هم بگی

آخیش خیلی حال داد

گاهی خوبه یه خط بخونی و با خودت فکر کنی و بعدش خودت و باهاش بسنجی

ببینی کجای این دعایی

خلاصه به بسم الله که گفتم 

یه دفعه به همین شکر خدا داشتم فکر میکردم 

اینکه یادم اومد دعاها همش با شکر شروع میشه 

این که امام و معصوم هم همیشه شکر به جا میاوردند


اَلْحَمْدُ لله الَّذى ...

سـتـایـش خـاص خـدایـى اسـت کـه...


اگه تا حالا اینطور نبودیم بیایم سعی کنیم اینطور باشیم

بگیم سلام خدا 

اول از همه شکر ، دست درد نکنه این همه نعمت بهم دادی

فک نکنی دارم به زبون شکر میکنما 

نه از ته دل دارم میگم 

همین که من الان در مقابلتم 

همین که الان زنده ام 

همین که لباسی تنمه ...

خلاصه یکی دو مورد هم اگه دوست داشتی میتونی بزبون بیاری تا واقعا به داده هات فکر کنی همون به بسم الله ...

مثل این دعا که داره یکی یکی شکر میکنه 


هُوَ الْجَوادُ الْواسِعُ فَطَرَ اَجْناسَ الْبَدائِعِ...
او است بخشنده وسعت ده که آفرید انواع گوناگون پدیده ها را...

...هُوَ لِلدَّعَواتِ سامِعٌ

...او است که دعاها را شنواست

وَلِلْکُرُباتِ دافِعٌ...

و گـرفتاریها را برطرف کند ...

...وَهُوَ السَّمیعُ الْبَصیرُاللَّطیفُ الْخَبیرُ

...و او شنوا است و بینا و دقیق و آگاه

وَهُوَ عَلى کُلِّشَىْءٍ قَدیرٌ...

و او بر هرچیز توانا است ...


توضیح: تأملات خودم هست بدون هیچ منبعی 

پ.ن : نظرات بدون تایید هست

۶ نظر ۲۳ مهر ۹۲ ، ۱۳:۳۸
عبد عاصی امیدوار

.

در میان قنوت چشمانم 

عکس یک قبر خاکی افتاده

سنگ غربت، شکسته بغضم را 

دیده ام صبر خود ز کف داده

کاروان دل شکسته ی من

رهسپار سینه بقیع ویران است

زائرم، زائر امامی که

از غمش سینه بیت الاحزان است


امام باقر (ع) فرموده‌اند:

هیچ کس از گناهان سالم نمی‌ماند، مگر اینکه زبانش را نگه دارد.

(بحارالانوار، دار احیاء التراث العربی، ج 75، ص 178)

۳ نظر ۲۰ مهر ۹۲ ، ۲۱:۲۹
عبد عاصی امیدوار
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۲۰ مهر ۹۲ ، ۱۶:۳۷
عبد عاصی امیدوار
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۱۷ مهر ۹۲ ، ۲۱:۰۳
عبد عاصی امیدوار

گاهی وقتا خیلی چیزا رو میدونم اما خب ... با اینکه میدونم یادم میره 

این فراموشی هم دقیقا زمانی پیش میاد که نباید پیش بیاد

مثل اینکه شادم و میرم سرخوشانه یکی و نصیحت میکنم یا حرفی، چیزی بهش میگم

بعد به 1 روز نمیگذره میبینی یا خدا

چرا این طور شد

بعد که میگذره میبینی بعله

فلان روز به فلانی خودم این حرف و زدم و الان موقعش شده که ببینم راست میگم یا دروغ

کی میخواد ببینه؟

خب معلومه خدا 

بعدش هم ممکنه همین خدا بخواد به بنده های دیگش من و نشون بده و بگه

این و ببین همونیه که حرف زد

ببین عمل نمی کنه

فقط حرف میزنه 

پس بیخیالش باش برو دنبال کسی که حرف و عملش یکی باشه 

یعنی جزئی ترین چیزهای این دنیا به هم ربط داره 

حالا چی شد به اینجا رسیدم ؟

این و دیدم 

أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ یُتْرَکُوا أَنْ یَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا یُفْتَنُونَ

وَ لَقَدْ فَتَنَّا الَّذینَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَلَیَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذینَ صَدَقُوا وَ لَیَعْلَمَنَّ الْکاذِبینَ

آیا مردم گمان کردند همین که بگویند: «ایمان آوردیم» ، به حال خود رها می شوند و آزمایش نخواهند شد؟!

ما کسانی را که پیش از آنان بودند آزمودیم ( و اینها را نیز امتحان می کنیم ) باید علم خدا درباره کسانی که راست می گویند و کسانی که دروغ می گویند تحقق یابد!

حالا نکته جالب ترش اینجا بود که بنده اصلا این آیه رو امروز ندیدم آیه ای که امروز دیدم این بود

اللَّهِ مِنْ وَلِیٍّ وَ لا نَصیرٍ

برای شما جز خدا ، ولی و یاوری نیست!

اصل ماجرا از این آیه شروع شد برای خودم

داشتم به داشته هام فکر میکردم 

راستش خیلی خیلی خیلی وقته که به این آیه ایمان راسخ پیدا کردم

خیلی شده کسی باهام بوده

اما باز همیشه حس تنهایی میکنم در کنارش

شاید پدرت ، مادرت ، خواهر و برادرت ، دوستت ، اصلا همسر و بچه هات باهات باشند

اما یه جایی یه روزی میشه که با وجود اینا هم باز تنهایی

اینجاست که میگیم همه تنهاییم 

یعنی محاله کسی و پیدا کنی که بگه نه من اینطور نیستم 

چون هیچ وقت نمیشه که همه اینا همیشه باهات باشند 

یا همیشه درکتت کنند 

یا وقتی نیازشون داری همیشه در کنارت باشند

خیلی پیش میاد که به یکیشون نیاز داری و نیستند

و اینجاست که دقیقا میری سمت خدا

یعنی با خودت با تمام وجودت میگی خدایا تو فقط همیشه با منی

هر وقت بخوام 

هر وقت نیاز داشته باشم 

تو با منی

فقط خیلی خوبه که تو تنهاییامون نریم پیشش

تو اوج شلوغی هم باهاش باشیم 

خودم سعی میکنم در همه حال باهاش باشم 

چطوری؟

در اوج شادی و خوشی هام یادم بهش باشه

چطوری؟

شکر نعمت کنم

چطوری؟

فقط میگم الحمدلله از این نعمت 

میگم من یادمه تو این نعمت رو دادی بهم

که اگه تو نمی دادی الان اینطور نبودم 

اینا رو میگم

که وقتایی که تنهام خیلی حس خجالت نداشته باشم و بگم شرمنده فقط تو ناخوشی هام میام 

بازم میگم من همیشه اینطور نیستم 

فقط سعی میکنم اینطور باشم

چون میدونم برای کوچکترین حرفم باید امتحان بدم 

تذکر به خودم : 

مراقب کلام و رفتارت باش چون

زنگ تفریح دنیا همیشگی نیست ، زنگ بعد حساب دارم 

۲ نظر ۱۶ مهر ۹۲ ، ۱۲:۳۰
عبد عاصی امیدوار

گفتم روم به خواب و ببینم خیال دوست

حافظ ز آه و ناله امانم نمی دهد

۴ نظر ۱۵ مهر ۹۲ ، ۲۱:۴۷
عبد عاصی امیدوار

.

زندگی زیباست ... اما شهادت زیباتر است

۲ نظر ۱۵ مهر ۹۲ ، ۱۴:۱۸
عبد عاصی امیدوار

ای صبا سوختگان بر سر ره منتظرند

گر از آن یار سفر کرده پیامی داری

۳ نظر ۱۴ مهر ۹۲ ، ۲۳:۴۹
عبد عاصی امیدوار

حضرت امام جواد (ع) :

مومن نیاز دارد به توفیقی از طرف خدا ، و به پندگویی از طرف خودش، و به پذیرش از کسی که او را نصیحت کند.

تحف العقول / ص 480


هنوز هم بوی عطر لیموی حرمت را حس میکنم


السلام علیک یا جواد الائمه (ع)

آروم نداره دلم ...

به غم اسیرم ...


مرا نصیحتی کنید که شاید توفیقی نصیب این عبد عاصی در این شب گردد


پ.ن : نظرات بدون تأیید است

۶ نظر ۱۳ مهر ۹۲ ، ۲۲:۱۰
عبد عاصی امیدوار
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۱۲ مهر ۹۲ ، ۱۹:۵۰
عبد عاصی امیدوار
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۱۰ مهر ۹۲ ، ۰۸:۱۰
عبد عاصی امیدوار
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۰۹ مهر ۹۲ ، ۱۱:۰۹
عبد عاصی امیدوار
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۰۳ مهر ۹۲ ، ۱۸:۵۹
عبد عاصی امیدوار

فرق منتظر با متوقع چیه؟

جوابش برام مهمه 

خوشحال میشم کمکم کنید


+ قسمت نظرات بدون تأیید هست

۴۲ نظر ۰۱ مهر ۹۲ ، ۱۱:۲۷
عبد عاصی امیدوار
-->