عبد عاصی امیدوار

تأملی در کلام نور 3

سه شنبه, ۱۶ مهر ۱۳۹۲، ۱۲:۳۰ ب.ظ

گاهی وقتا خیلی چیزا رو میدونم اما خب ... با اینکه میدونم یادم میره 

این فراموشی هم دقیقا زمانی پیش میاد که نباید پیش بیاد

مثل اینکه شادم و میرم سرخوشانه یکی و نصیحت میکنم یا حرفی، چیزی بهش میگم

بعد به 1 روز نمیگذره میبینی یا خدا

چرا این طور شد

بعد که میگذره میبینی بعله

فلان روز به فلانی خودم این حرف و زدم و الان موقعش شده که ببینم راست میگم یا دروغ

کی میخواد ببینه؟

خب معلومه خدا 

بعدش هم ممکنه همین خدا بخواد به بنده های دیگش من و نشون بده و بگه

این و ببین همونیه که حرف زد

ببین عمل نمی کنه

فقط حرف میزنه 

پس بیخیالش باش برو دنبال کسی که حرف و عملش یکی باشه 

یعنی جزئی ترین چیزهای این دنیا به هم ربط داره 

حالا چی شد به اینجا رسیدم ؟

این و دیدم 

أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ یُتْرَکُوا أَنْ یَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لا یُفْتَنُونَ

وَ لَقَدْ فَتَنَّا الَّذینَ مِنْ قَبْلِهِمْ فَلَیَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذینَ صَدَقُوا وَ لَیَعْلَمَنَّ الْکاذِبینَ

آیا مردم گمان کردند همین که بگویند: «ایمان آوردیم» ، به حال خود رها می شوند و آزمایش نخواهند شد؟!

ما کسانی را که پیش از آنان بودند آزمودیم ( و اینها را نیز امتحان می کنیم ) باید علم خدا درباره کسانی که راست می گویند و کسانی که دروغ می گویند تحقق یابد!

حالا نکته جالب ترش اینجا بود که بنده اصلا این آیه رو امروز ندیدم آیه ای که امروز دیدم این بود

اللَّهِ مِنْ وَلِیٍّ وَ لا نَصیرٍ

برای شما جز خدا ، ولی و یاوری نیست!

اصل ماجرا از این آیه شروع شد برای خودم

داشتم به داشته هام فکر میکردم 

راستش خیلی خیلی خیلی وقته که به این آیه ایمان راسخ پیدا کردم

خیلی شده کسی باهام بوده

اما باز همیشه حس تنهایی میکنم در کنارش

شاید پدرت ، مادرت ، خواهر و برادرت ، دوستت ، اصلا همسر و بچه هات باهات باشند

اما یه جایی یه روزی میشه که با وجود اینا هم باز تنهایی

اینجاست که میگیم همه تنهاییم 

یعنی محاله کسی و پیدا کنی که بگه نه من اینطور نیستم 

چون هیچ وقت نمیشه که همه اینا همیشه باهات باشند 

یا همیشه درکتت کنند 

یا وقتی نیازشون داری همیشه در کنارت باشند

خیلی پیش میاد که به یکیشون نیاز داری و نیستند

و اینجاست که دقیقا میری سمت خدا

یعنی با خودت با تمام وجودت میگی خدایا تو فقط همیشه با منی

هر وقت بخوام 

هر وقت نیاز داشته باشم 

تو با منی

فقط خیلی خوبه که تو تنهاییامون نریم پیشش

تو اوج شلوغی هم باهاش باشیم 

خودم سعی میکنم در همه حال باهاش باشم 

چطوری؟

در اوج شادی و خوشی هام یادم بهش باشه

چطوری؟

شکر نعمت کنم

چطوری؟

فقط میگم الحمدلله از این نعمت 

میگم من یادمه تو این نعمت رو دادی بهم

که اگه تو نمی دادی الان اینطور نبودم 

اینا رو میگم

که وقتایی که تنهام خیلی حس خجالت نداشته باشم و بگم شرمنده فقط تو ناخوشی هام میام 

بازم میگم من همیشه اینطور نیستم 

فقط سعی میکنم اینطور باشم

چون میدونم برای کوچکترین حرفم باید امتحان بدم 

تذکر به خودم : 

مراقب کلام و رفتارت باش چون

زنگ تفریح دنیا همیشگی نیست ، زنگ بعد حساب دارم 

۹۲/۰۷/۱۶
عبد عاصی امیدوار

نظرات  (۲)

۱۶ مهر ۹۲ ، ۱۹:۴۱ علوم سیاسی.
وهرکس تقوای الهی پیشه کند خداوند راه نجاتی برای او فراهم میکند واورا از جایی که گمان ندارد روزی میدهد وهرکس برخدا توکل کند کفایت امرش را کند..:)
کاش بدونیم که و بفهمیم که همیشه زیر نظریم

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
-->