عبد عاصی امیدوار

۱۶ مطلب در شهریور ۱۳۹۲ ثبت شده است

بی مهر رخت روز مرا نور نماندست

وز عمر مرا جز شب دیجور نماندست

صبر است مرا چاره ی هجران تو لیکن

چون صبر توان کرد ؟ که مقدور نماندست

۹ نظر ۲۷ شهریور ۹۲ ، ۱۹:۵۳
عبد عاصی امیدوار

.

اینم عکس گوش کوب های بنده 

اینا همونایی هست که نه میشه نظر باهاش تأیید کرد نه نوشت توی وبلاگ 

فقط میشه با این سمت راستی برم تو اینترنت



۱۳ نظر ۲۶ شهریور ۹۲ ، ۱۸:۴۱
عبد عاصی امیدوار

.

حرف های نگفته ای دارم 

که فقط با تو میزنم آقا

آمدم باز درد و دل کنم

کفتر خسته ات منم آقا

حرف هایی ز جنس دلتنگی

و نگاهی به دست های شما

نذر مادر که گفته بود آقا

بچه آهوی من فدای شما

بچه آهویتان شدم آقا

می شود ضامن نگاهم شی

من همین خادم حرم باشم

تا همیشه تو پادشاهم شی

دست خالی رسیده ام از راه

نکند رد کنی مرا آقا

دوست دارم کبوتر جلدِ

شهر مشهد کنی مرا آقا

چقدر دوست داشتم امسال

مثل هر سال زائرت باشم 

شاید آقا دلت نمی خواهد

منِ بدحال زائرت باشم 

باشد آقا نخواستی من را

می روم گوشه ای و گم میشم

اصلا آقا دخیلِ دستانِ

بانوی مهربان قم میشم

باشد آقا نخواستی من هم 

کرم ناب حس کنم... باشد

نمی آیم حرم که یک موقع

حرمت را نجس کنم باشد...

شوق مشهد دوباره قلبم را

شب میلاد کنده و برده

خوش به حال کسی که امشب شام

از غذای حضرتی تان خورده

گفت سلطان که زائری دارم 

که به گنبد نشسته زل زده است

زودتر حاجتش دهید او از

سمت باب الجواد آمده است...

چشم من زل زده به خورشیدن 

چقدر گنبد شما زیباست

من حسودیم میشود آقا

به کبوتر... که رفته آن بالاست

بانگ نقاره خانه می گوید

فلجی ، هر دو پاش دادی تو

من حسودیم میشود آقا

به کسی که شفاش دادی تو

آن طرف های پنجره فولاد

ناله ها بود پا گرفت و رفت

من حسودیم میشود آثا

زائری کربلا گرفت و رفت

هر دفعه پخش زنده های حرم

با دلی زار تا که میبینم 

من حسودیم میشود آقا

زائران تو را میبینم 

فعل ما در کنارتان آقا

ما نبودیم میشود کلاً

اهل مشهد همین که میبینم

من حسودیم میشود کلاً


۶ نظر ۲۵ شهریور ۹۲ ، ۲۱:۴۶
عبد عاصی امیدوار

می سوزم از فراقت روی از جفا بگردان

هجران بلای ما شد یا رب بلا بگردان

۲ نظر ۲۴ شهریور ۹۲ ، ۲۰:۳۱
عبد عاصی امیدوار
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۲۲ شهریور ۹۲ ، ۱۱:۳۵
عبد عاصی امیدوار
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۲۱ شهریور ۹۲ ، ۱۵:۴۳
عبد عاصی امیدوار

دیشب به سیل اشک ره خواب می‌زدم

نقشی به یاد خط تو بر آب می‌زدم 

ابروی یار در نظر و خرقه سوخته

جامی به یاد گوشه محراب می‌زدم 

روی نگار در نظرم جلوه می‌نمود

وز دور بوسه بر رخ مهتاب می‌زدم 

چشمم به روی ساقی و گوشم به قول چنگ

فالی به چشم و گوش در این باب می‌زدم

هر مرغ فکر کز سر شاخ سخن بجست

بازش ز طره تو به مضراب می‌زدم

نقش خیال روی تو تا وقت صبحدم

بر کارگاه دیده بی‌خواب می‌زدم 

ساقی به صوت این غزلم کاسه می‌گرفت 

می‌گفتم این سرود و می ناب می‌زدم 

خوش بود وقت حافظ و فال مراد و کام

بر نام عمر و دولت احباب می‌زدم 

۴ نظر ۱۹ شهریور ۹۲ ، ۲۲:۲۸
عبد عاصی امیدوار

الان که داشتم می خوندم چیزی من و به فکر فرو برد

میدونید که تو نوشته هام مخاطبم خودم هستم 

رسیدم به این آیات

الَّذی خَلَقَنی‏ فَهُوَ یَهْدینِ

وَ الَّذی هُوَ یُطْعِمُنی‏ وَ یَسْقینِ

وَ إِذا مَرِضْتُ فَهُوَ یَشْفینِ

وَ الَّذی یُمیتُنی‏ ثُمَّ یُحْیینِ

وَ الَّذی أَطْمَعُ أَنْ یَغْفِرَ لی‏ خَطیئَتی‏ یَوْمَ الدِّینِ

رَبِّ هَبْ لی‏ حُکْماً وَ أَلْحِقْنی‏ بِالصَّالِحینَ

خب من که عربی نمی فهمم زیاد پس معنیش رو میخونم 

تا بفهمم خدا داره بهم چی میگه 

وقتی معنیش رو دیدم زیاد نفهمیدم 

چند بار خوندم 

مدام رفتم آیه های قبل رو خوندم تا دوزاریم افتاد

معنیش این بود

او دشمن انسان نیست، بلکه پروردگارى مهربان است; او مرا آفریده و همو مرا به نعمت هاى این جهان و جهان دیگر هدایت مى کند،

و اوست که به من خوراک و نوشیدنى مى دهد،

و هنگامى که بیمار شوم تنها او مرا شفا مى دهد،

و اوست آن که مرا مى میراند و سپس زنده ام مى کند،

و آن که امید دارم در روز جزا گناهم را بر من ببخشاید.

پروردگارا، دانش معارف دین و شناخت کردار درست را به من عطا کن و مرا به صالحان ملحق ساز

با خودم نشستم فکر کردم تا حالا شده از خدا این طور تعریف کنم

بگم خدای من این طوره

دروغ چرا زیاد یادم نیومد

و این یعنی ازین کارا نکردم

خجالت کشیدم 

یادم اومد که گفتم من زحمت کشیدم و خودم میخرم و میپوشم و میخورم 

تازه گاهی غصه میخورم فردای نیومده چی بخرم و بپوشم و بخورم

یادم اومد که گفتم خدا فلان جا فلانی رو شفا نداد

یادم اومد که گفتم خدا فلانی رو کشت و زنده نزاشت بمونه

یادم اومد که گفتم خدا اون دنیا به بسم الله من و میندازه تو آتیش جهنم 

یادم اومد که گفتم....

بسه به اندازه کافی خجالت کشیدم

خدایا من و ببخش لطفا

۷ نظر ۱۹ شهریور ۹۲ ، ۲۰:۲۹
عبد عاصی امیدوار
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۱۸ شهریور ۹۲ ، ۰۸:۴۸
عبد عاصی امیدوار
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۱۷ شهریور ۹۲ ، ۱۱:۳۴
عبد عاصی امیدوار
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۱۶ شهریور ۹۲ ، ۰۸:۱۶
عبد عاصی امیدوار
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۱۵ شهریور ۹۲ ، ۰۹:۴۹
عبد عاصی امیدوار

هر چند پیر و خسته دل و ناتوان شدم

هر گه که یاد روی تو کردم جوان شدم

۱ نظر ۱۴ شهریور ۹۲ ، ۰۰:۴۷
عبد عاصی امیدوار
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۱۳ شهریور ۹۲ ، ۰۹:۴۷
عبد عاصی امیدوار
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۱۲ شهریور ۹۲ ، ۱۴:۵۶
عبد عاصی امیدوار
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۱۱ شهریور ۹۲ ، ۱۷:۵۲
عبد عاصی امیدوار
-->