عبد عاصی امیدوار

نقش خیال یار

سه شنبه, ۱۹ شهریور ۱۳۹۲، ۱۰:۲۸ ب.ظ

دیشب به سیل اشک ره خواب می‌زدم

نقشی به یاد خط تو بر آب می‌زدم 

ابروی یار در نظر و خرقه سوخته

جامی به یاد گوشه محراب می‌زدم 

روی نگار در نظرم جلوه می‌نمود

وز دور بوسه بر رخ مهتاب می‌زدم 

چشمم به روی ساقی و گوشم به قول چنگ

فالی به چشم و گوش در این باب می‌زدم

هر مرغ فکر کز سر شاخ سخن بجست

بازش ز طره تو به مضراب می‌زدم

نقش خیال روی تو تا وقت صبحدم

بر کارگاه دیده بی‌خواب می‌زدم 

ساقی به صوت این غزلم کاسه می‌گرفت 

می‌گفتم این سرود و می ناب می‌زدم 

خوش بود وقت حافظ و فال مراد و کام

بر نام عمر و دولت احباب می‌زدم 

۹۲/۰۶/۱۹
عبد عاصی امیدوار

نظرات  (۴)

باز یقه ام را چسبیده ای که برایم شعر بگو!
معشوقه؛
شعر تویی...
این نوشته ها بهانه اند!
مردم دیده ما جز به رخت ناظر نیست
دل سرگشته ما غیرتورا ذاکر نیست
اشکم احرام طواف حرمت می بندد
گرچه ازخون دل ریش دمی ظاهر نیست...

+چقدر دلم فال حافظ خواست...
پاسخ:
:)
آیکون لبخند
پاسخ:
:)
ای دلبر ما مباش بی دل بر ما
یک دلبر ما به که دو صد دل بر ما
نه دل بر ما نه دلبر اندر بر ما
یا دل بر ما فرست یا دلبر ما


این یکی از اشعار ابوسعید ابوالخیره که واقعا برام جذاب بود گفتم اینجا بنویسم..
پاسخ:
واقعا زیباست 
ممنون

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
-->