عبد عاصی امیدوار

تأملی در کلام نور 2

سه شنبه, ۱۹ شهریور ۱۳۹۲، ۰۸:۲۹ ب.ظ

الان که داشتم می خوندم چیزی من و به فکر فرو برد

میدونید که تو نوشته هام مخاطبم خودم هستم 

رسیدم به این آیات

الَّذی خَلَقَنی‏ فَهُوَ یَهْدینِ

وَ الَّذی هُوَ یُطْعِمُنی‏ وَ یَسْقینِ

وَ إِذا مَرِضْتُ فَهُوَ یَشْفینِ

وَ الَّذی یُمیتُنی‏ ثُمَّ یُحْیینِ

وَ الَّذی أَطْمَعُ أَنْ یَغْفِرَ لی‏ خَطیئَتی‏ یَوْمَ الدِّینِ

رَبِّ هَبْ لی‏ حُکْماً وَ أَلْحِقْنی‏ بِالصَّالِحینَ

خب من که عربی نمی فهمم زیاد پس معنیش رو میخونم 

تا بفهمم خدا داره بهم چی میگه 

وقتی معنیش رو دیدم زیاد نفهمیدم 

چند بار خوندم 

مدام رفتم آیه های قبل رو خوندم تا دوزاریم افتاد

معنیش این بود

او دشمن انسان نیست، بلکه پروردگارى مهربان است; او مرا آفریده و همو مرا به نعمت هاى این جهان و جهان دیگر هدایت مى کند،

و اوست که به من خوراک و نوشیدنى مى دهد،

و هنگامى که بیمار شوم تنها او مرا شفا مى دهد،

و اوست آن که مرا مى میراند و سپس زنده ام مى کند،

و آن که امید دارم در روز جزا گناهم را بر من ببخشاید.

پروردگارا، دانش معارف دین و شناخت کردار درست را به من عطا کن و مرا به صالحان ملحق ساز

با خودم نشستم فکر کردم تا حالا شده از خدا این طور تعریف کنم

بگم خدای من این طوره

دروغ چرا زیاد یادم نیومد

و این یعنی ازین کارا نکردم

خجالت کشیدم 

یادم اومد که گفتم من زحمت کشیدم و خودم میخرم و میپوشم و میخورم 

تازه گاهی غصه میخورم فردای نیومده چی بخرم و بپوشم و بخورم

یادم اومد که گفتم خدا فلان جا فلانی رو شفا نداد

یادم اومد که گفتم خدا فلانی رو کشت و زنده نزاشت بمونه

یادم اومد که گفتم خدا اون دنیا به بسم الله من و میندازه تو آتیش جهنم 

یادم اومد که گفتم....

بسه به اندازه کافی خجالت کشیدم

خدایا من و ببخش لطفا

۹۲/۰۶/۱۹
عبد عاصی امیدوار

نظرات  (۷)

متاسفانه بدبختی منم اینه که اصلا جای خدا خالیه یا بهتره بگم که به خدای به اون بزرگی اعتماد ندارم . خدا خودش به فریادم برسه
یه وقتایی یه چیزایی باعث نزدیکترشدن به خدا میشه
دوست دارم زندگی پرباشه از این بهونه های نزدیکترشدن به خدا...
درسته
سلام ... حرف حساب زدید
پاسخ:
سلام...
مردی بزرگی را گفت: خدارا نافرمانی کرده ام آیا مرا خواهد پذیرفت؟؟
بزرگ گفت: ای وای بر تو!
خداوند روی برگردانندگان را به خویش میخواند...چگونه روی آورندگان بر خویش را نپذیرد؟؟؟؟
پاسخ:
چه زیبا
حرف خدا….
بترس از سلطنت من . نترس از فوت رزق هرگز…
انس مگیر با احدی مگر با من.به حق خودم من تورا دوست دارم تو هم مرا دوست بدار….
ایمن از غضب من نباش. تمام اشیا را جهت تو خلق کردم و تو را برای خودم…
تو را خلق کردم از نطفه ی گندیده.عاجز نبودم از خلق تو پس چگونه از رزق تو عاجز باشم….
دشمنی میکنی با من به جهت نفس خبیثت؟ چرا با نفس دشمنی نمیکنی به جهت من….
تو واجبات مرا به جای آور…من رزق تو را میسازم…
اگر تخلف کنی در ادای واجبات من تخلف نمیکنم در رزق تو…
همه کس تورا برای خودش میخواهد من تورا برای خودت میخواهم…
تو رزق فردا را نخواه من عمل فردا را نمیخواهم…
اگر راضی شدی به قسمت راحت و آسوده ای و اگر راضی نشدی متصل به دنیایی و مثل خر بیابانی میروی و نمیرسی مگر به آنچه قسمت توست و بانتیجه مذموم نزد منی….
با خدای خود نجوا میکردم …خداوندا بیا جهان را باهم قسمت کنیم…
…….پهنه ی آسمان مال تو……….خورشید مال من
…….تمامی ستارگان مال تو………ماه مال من
……آبی دریاها مال تو…….موج دریا مال من
خداوند گفت:
….بنده ی من…تو خوب بندگی کن…تمام دنیا مال تو…من هم مال تو…و من هم مال تو…

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
-->