عبد عاصی امیدوار

تأملی در کلام نور 4

سه شنبه, ۳۰ مهر ۱۳۹۲، ۰۷:۴۵ ب.ظ

سوره لقمان بسیار سوره جالبی هست 

از هر نظر که تصور بکنید 

یعنی خط به خطش رو میشه باهاش رفت تو یه دنیای دیگه و سیر کرد

امشب کلا به آیاتی بر خوردم که نمی دونستم بخندم 

یا گریه کنم 

گاهی هم از خجالت نمی دونستم چی کار کنم 

اون وقت بود که دوست داشتی زمین باز کنه

پیشنهاد میکنم خیلی این پست رو نخونید 

بزارید برای آرامش خودم بنویسم

همه چیز از این آیه شروع شد

وَ وَصَّیْنَا الْإِنْسانَ بِوالِدَیْهِ

و ما به انسان درباره پدر و مادرش سفارش کردیم

یعنی تا حالا نشده من با پدر و مادرم بد حرف بزنم؟

خاک تو سرم ...

اون زمانی که صدام و براشون بردم بالا

خاک...

با خودم میگفتم انشالله حلالم میکنند 

اما این و کجای دلم بزارم ؟

حَمَلَتْهُ أُمُّهُ وَهْناً عَلى‏ وَهْنٍ وَ فِصالُهُ فی‏ عامَیْنِ

مادرش او را با ناتوانی روی ناتوانی حمل کرد ( به هنگام بارداری هر روز رنج و ناراحتی تازه ای را متحمّل می شد ) ، و دوران شیرخوارگی او در دو سال پایان می یابد

بعد با خودم گفتم میخوای نوکرش بشی؟

اما مگه میشه ذره ای از اون 9 ماه رو جبران کنی؟

بعد با خودم گفتم تو نمی تونی جواب محبت مادرت رو بدی

چطور میخوای جواب محبت خدا رو بدی؟

اون وقتایی که لگد میزدی تو دلش و مادرت نمی خوابید چون داشت تو رو پروش میداد

یا اون زمانی که تکون نمی خوردی مادر دلش هری میریخت که نکنه چیزیم شده 

یا خدا...

أَنِ اشْکُرْ لی‏ وَ لِوالِدَیْکَ إِلَیَّ الْمَصیرُ

( آری به او توصیه کردم ) که برای من و برای پدر و مادرت شکر بجا آور که بازگشت ( همه شما ) به سوی من است!

شرمندتم خدا

نه شکر تو رو بجا میارم 

نه جبران محبت پدر و مادرم رو میکنم 

پدرم وقتی رفتم مدرسه خرجم نداد؟

وقتی بزرگ شدم مردونگی رو یادم نداد؟

وَ إِنْ جاهَداکَ عَلى‏ أَنْ تُشْرِکَ بی‏ ما لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ فَلا تُطِعْهُما وَ صاحِبْهُما فِی الدُّنْیا مَعْرُوفاً وَ اتَّبِعْ سَبیلَ مَنْ أَنابَ

و هر گاه آن دو ، تلاش کنند که تو چیزی را همتای من قرار دهی ، که از آن آگاهی نداری ( بلکه می دانی باطل است ) ، از ایشان اطاعت مکن ، ولی با آن دو ، در دنیا به طرز شایسته ای رفتار کن و از راه کسانی پیروی کن که توبه کنان به سوی من آمده اند

این آیه واسه امسال من است 

کسی که همه چیزش رو براهه که هیچ وقت در مورد پدر و مادرش که رفتار ناشایستی انجام نمیده

این مال کسایی که پدر و مادر شاید کمی اونطور که میخوایم نباشند

خدا میگه بنده 

حواست رو جمع کن

دیدی قبلش راجبه مامانت چی گفتم 

الان بهت میگم باید درست حرف بزنی 

حتی زدنت ،حتی بدترین کارها رو باهات انجام دادند 

باید باهاشون با احترام رفتار کنی

فقط حق داری اگه خلاف حرف من بهت گفتند و ازت خواستند انجام بدی

انجام ندی اون هم با احترام نه با بی احترامی

شاید با خودم بگم ای بابا 

حالا مثلا یه باری بابام من و زد و من ساکت بودم 

من سرم زیر گرفتم 

اما چه فایده 

میدونی خدا چی میگه؟

یا بُنَیَّ إِنَّها إِنْ تَکُ مِثْقالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ فَتَکُنْ فی‏ صَخْرَةٍ أَوْ فِی السَّماواتِ أَوْ فِی الْأَرْضِ یَأْتِ بِهَا اللَّهُ إِنَّ اللَّهَ لَطیفٌ خَبیرٌ

پسرم! اگر به اندازه سنگینی دانه خردلی ( کار نیک یا بد ) باشد ، و در دل سنگی یا در ( گوشه ای از ) آسمانها و زمین قرار گیرد ، خداوند آن را ( در قیامت برای حساب ) می آورد خداوند دقیق و آگاه است!

میبینی برام داره سنگ تموم میزاره 

همه جا هوام و داره

اما من چی بنده هستم ؟

بعد میگه بنده من 

وَ اصْبِرْ عَلى‏ ما أَصابَکَ

و در برابر مصایبی که به تو می رسد شکیبا باش

حالا بماند که صبر خودش یه ماجرای جدا داره که شاید بعدا مفصل بگم راجبش

اما حس میکنم خدا داره با این حرفش میگه آروم باش بنده من 

من پیشتم 

عیب نداره حالا 

وَ لا تُصَعِّرْ خَدَّکَ لِلنَّاسِ وَ لا تَمْشِ فِی الْأَرْضِ مَرَحاً إِنَّ اللَّهَ لا یُحِبُّ کُلَّ مُخْتالٍ فَخُورٍ

( پسرم! ) با بی اعتنایی از مردم روی مگردان ، و مغرورانه بر زمین راه مرو که خداوند هیچ متکبّر مغروری را دوست ندارد.

به خودم فکر کردم

زمانی که بی علت از کسی خوشم نمیومد و به زور جوابش رو میدادم 

یا کلا باهاش برخورد نمی کردم

حالا که فکر میکنم میبینم که همش غرور بوده

مگه من کی هستم که از کسی بی علت خوشم نمیاد

این مورد زمانی پیش میاد که من خودم رو بالاتر میدونم و اون رو پایین تر

حالا باید بشینم فکر کنم ببینم دیگه چه هنر نمایی هایی انجام دادم 

تو رفتار 

تو صحبت ...

همه اینا به کنار 

چیزی که خیلی من و به فکر برد این بود

وَ اقْصِدْ فی‏ مَشْیِکَ وَ اغْضُضْ مِنْ صَوْتِکَ إِنَّ أَنْکَرَ الْأَصْواتِ لَصَوْتُ الْحَمیرِ

( پسرم! ) در راه رفتن ، اعتدال را رعایت کن از صدای خود بکاه ( و هرگز فریاد مزن ) که زشت ترین صداها صدای خران است.

به خر فکر کردم

به این که هیچ حرفی نمی تونه بزنه 

فقط با صدای بلند عرعر میکنه

یعنی همه چیزش با داد است 

و اصولا هم چیزی نداره برا گفتن 

حالا ببین خدا چی میگه

میگه وقتی فریاد میزنی یعنی حرفی برای گفتن نداری

یعنی داری مثل خر...

حواسم باشه هر فریادی صدای خر نیست 

۹۲/۰۷/۳۰
عبد عاصی امیدوار

نظرات  (۴)

آرام باش ....
صبر کن ...
شکیبا باش ....
فریاد نزن ....
مغرور نباش ...
شاید به جرات بشه گفت این سوره جزو تربیتی ترین سوره های قرآنه
سلام
شما رو جناب تک معرفی نمودند
راستش دنبال دوست پسر می گشتیم که ایشون شما رو پیشنهاد داد
واقعیتش اینه که با خوندن این پستت فهمیدم که دوست خوبی خواهی بود . اگر لیاقت دوستی با شما رو ندارم شما به بزرگی خودتون تحمل بفرمایید
پاسخ:
سلام آقا 
تک لطف داره 
منم خوشحالم یه دوست پسر پیدا کردم 
خوش اومدی 
من که خوب نیستم اما سعی میکنم خوب باشم 
بزرگواری 
۰۴ آبان ۹۲ ، ۱۱:۲۷ علوم سیاسی


میگه وقتی فریاد میزنی یعنی حرفی برای گفتن نداری

یعنی داری مثل خر...

حواسم باشه هر فریادی صدای خر نیست ..


هرچی ادم بیشتر تو این ایات تامل میکنه دنیا واسش عجیب

میشه.چطوری بگم..

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
-->