عبد عاصی امیدوار

مشتاقم

چهارشنبه, ۱۸ مرداد ۱۳۹۱، ۱۱:۳۲ ب.ظ

ای پسته تو خنده زده بر حدیث قند

 

مشتاقم از برای خدا یک شکر بخند

طوبی ز قامت تو نیارد که دم زند

 

زین قصه بگذرم که سخن میشود بلند

خواهی که برنخیزدت از دیده رود خون

 

دل در وفای صحبت رود کسان مبند

گر جلوه مینمایی و گر طعنه میزنی

 

ما نیستیم معتقد شیخ خودپسند

ز آشفتگی حال من آگاه کی شود

 

آن را که دل نگشت گرفتار این کمند

بازار شوق گرم شد آن سروقد کجاست

 

تا جان خود بر آتش رویش کنم سپند

جایی که یار ما به شکرخنده دم زند

 

ای پسته کیستی تو خدا را به خود مخند

حافظ چو ترک غمزه ترکان نمیکنی

 

دانی کجاست جای تو خوارزم یا خجند

۹۱/۰۵/۱۸
عبد عاصی امیدوار

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
-->