عبد عاصی امیدوار

.

دوشنبه, ۶ آبان ۱۳۹۲، ۰۸:۳۲ ب.ظ

حکایت من ؛ حکایت کسی است که عاشق دریا بود ، اما قایق نداشت 
دلباختۀ سفر بود ؛ همسفر نداشت
حکایت کسی است که زجر کشید ،اما ضجه نزد
زخم داشت و ننالید
گریه کرد ؛ اما اشک نریخت
حکایت من ؛ حکایت چوپان بی گله وساربان بی شترست !
حکایت کسی که پر از فریاد بود ، اما سکوت کرد ؛ تا همۀ صداها را بشنود.

۹۲/۰۸/۰۶
عبد عاصی امیدوار

نظرات  (۴)

بخش‌هایی از این نظر که با * مشخص شده، توسط مدیر سایت حذف شده است
سلام
اینطور که شما می گی حگایت همه همینه که !!!
** *** ***** * *** ** ** ****
چرا؟؟
پاسخ:
چی چرا؟
چرا این حکایت توست؟
پاسخ:
چون واقعا برام پیش اومد ...
حکایت همه ی ما شبیه همه

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
-->