عبد عاصی امیدوار

اطلاعیه

سه شنبه, ۱۹ فروردين ۱۳۹۳، ۰۹:۱۰ ق.ظ

حتما برات پیش اومده تو زندگی خسته بشی

از همه جا خسته بشی

شاید هم فکر خودکشی هم به سرت زده 

حتما برات پیش اومده که اومدی با یکی درد دل کنی اما 

وقتی شخص مقابلت مشکلش رو برات میگه تو مهر سکوت میزنی 

چون میبینی مشکل اون از مال تو بزرگتره 

حتما این قصه رو شنیدی که میگه طرف ناراحت نداشتن کفشش بود اما 

میبینه کسی دیگه اصلا پا نداره که بخواد ناراحت کفشش باشه 

حتما اینم شنیدی که یه روز همه مردم باید میرفتن تو میدون و مشکلاتشون نشون میدادند

شخصی میره اما تا میرسه میبینه مشکلش چیزی نیست و دستش و تو جیبش نگه میداره 

و برمیگرده 

همه اینا رو گفتم برای چند تا پیشنهاد یا خواهش یا نمی دونم اسمش رو که هر چی میزارید

ازتون میخوام از مشکلاتتون بگید 

بی اسم خودتون و آدرس وبلاگتون 

یا اگه دوست دارید برای اینکه شناخته نشید همه رو به اسم خودم یا ( . ) بزنید که معلوم نشه

بزرگترین یا کوچکترین مشکلی که دارید و بنویسید 

اگه کسی عضو بیان هست میتونه قبلش از پنل خارج بشه بعد نظر بزاره با هر اسمی که دوست داره 

چند تا هدف دارم 

1. شاید مشکلات هم و ببینیم دیدمون نسبت به زندگی بهتر بشه 

2. شاید مشکلات هم و ببینیم بیشتر شاکر خدا بشیم 

3. شاید مشکلات هم و ببینیم برای هم دیگه بیشتر دعا کنیم 


توضیح : این پست عمومی هست و نظراتش بدون تأیید و جوابی هم به نظرات نمی دم 

۹۳/۰۱/۱۹
عبد عاصی امیدوار

نظرات  (۱۹)

سلام به همه دوستان و برادر عزیزم عبد عاضی امیدوار
امیدوارم که حالتون خوب باشه و مشکلاتتون اینقدر کوچیک باشه که نوشته نشه...

و اما مشکلات...
نوشتن از مشکلات سخته...
اینکه وقتی آدم دلش میخواد گریه کنه و حرفای دلشو به کسی بگه، بفهمه که هیچ کسی توی دنیای به این بزرگی نیست که بتونه حرفاشو بشنوه و گریه هاشو تحمل کنه... دردهاش هزار برابر میشه... و اگر این حس رو چند وقت به صورت مداوم داشته باشه، به یک جایی میرسه که حس می کنه دیگه نه، بیشتر از این نمیتونه

اینکه آدما به خوبی ظاهرشون نیستن
اینکه همه به دنبال منافع خودشون هستن
اینکه آدم نتونه سبک زندگیشو خودش تعیین کنه
اینکه آدم همش مجبور باشه ملاحظه ی همه ی آدما رو بکنه و هیچ کی ملاحظشو نکنه
...
همه ی اینا مشکلن...

اما هیچ وقت بعضی از حرف ها نمی شه گفته شه، همینا هم باعث میشه آدم احساس خفگی کنه...
شاید همیشه باید این حرفا تو دل آدم بمونه... اما مگه دل آدما چقدر جا داره...

امیدوارم همیشه خیلی کمتر از اندازه ی دل هاتون مشکل توش داشته باشید... خیلی خیلی خیلی کمتر...
نوشته جالبی بود... گفتم منم یکی از مشکلاتم رو بگم
مشکل یعنی این که تو یه خونه ای زندگی کنی که امنیت نداشته باشی. یعنی شرایط ازدواج نداشته باشی و پدرت بهت نگاه سالم و درست نداشته باشی. یعنی از تنهایی تو خونه بترسی و همیشه سعی کنی تو جای شلوغ باشی.
امیدوارم کسی این مشکل رو نداشته باشه
من خودم هر وقتی مشگلم یه مشگله که با همیشه فرق می کنه یعنی همیشه یه مشگل رو ندارم. یه روز دانشگاه یه روز بی پولی و الان هم که عید گذشته و طعنه های ازدواج ملت بیچارم کرده هرکسی می بینه و میگه که چرا ازدواج نکردی و دلیل های منم قبول نمی کنهو مشگل اصلی این روزهای من اینه که نمی تونم رمانم رو تموم کنم و این واقعا داره بهم فشار میاره.و تنهایی هم اذیتم می کنه چرا که دوستام رفتند و من الآن معمولا همیشه تنهام. یه مشگل شخصی هم دارم و اونم اینه که نمی تونم زبونم رو کنترل کنم و ممکنه سرمو به باد بده
اینکه نمی تونم برای آیندم تصمیم بگیرم
هر کسی که بهم ابراز علاقه می کنه سریع بعدش ازش بدم میاد
اینکه نمیدونم چی میحوام
اینکه مادر و پدر آدم فکر کنن که باهاش خیلی صمیمی هستن اما اینطوری نباشه، خیلی از آدم دور باشن...
اینکه می دونم نباید خودمو مقایسه کنم اما همش مقایسه می کنم و همش احساس می کنم که چقدر عقب تر از بقیم
اینا همه مشکلن...
حس اینکه آدم خوبی نیستم
یعنی خدا اونقدرها هم که باید دوستم نداره
اینم یک مشکل بزرگه برای من
دختر بودن خودش بزرگترین مشکله در جامعه ما
مشکل یعنی نبود سایه پدر بالای سرت
مشکل من رو شما تو پستای قبلیت گفتی
اینکه صبحا جون میکنی و شبا با شیطان رجیم سر کله
متأسفانه خیلی چیزا دست به دست هم میدند که نتونی ازدواج کنی و جامعه هم الا ماشالله رست رو میکشه بیرون با رنگاو رنگای متحرکی که تو خیابونا راه میرند
اینجاست که دلت میخواد بمیری که یه وقت به گناه نیوفتی
سلام برادر
عجب فکر خوبی کردی همچین چیزی گذاشتیا !
خدا رو شکر من مشکل خاصی ندارم
تنهای موردی که مشکل به نظر می رسه اینکه خانمها بعد خوندن کامنت من فحش بارونم می کنن
و اما مشکل قانونی برای ازدیاد تعدد زوجات ، اینجانب را می آزارد ! خخخخخخخخخخخخخخخ وگرنه در خدمت همه دوستانی که در بالا از این موضوع شکایت داشتند بودم !!!!
خخخخخخخخخخ
شوخی کردما
برای فحشهاتون هم آینه
سلام برادر
عجب فکر خوبی کردی همچین چیزی گذاشتیا !
خدا رو شکر من مشکل خاصی ندارم
تنهای موردی که مشکل به نظر می رسه اینکه خانمها بعد خوندن کامنت من فحش بارونم می کنن
و اما مشکل قانونی برای ازدیاد تعدد زوجات ، اینجانب را می آزارد ! خخخخخخخخخخخخخخخ وگرنه در خدمت همه دوستانی که در بالا از این موضوع شکایت داشتند بودم !!!!
خخخخخخخخخخ
شوخی کردما
برای فحشهاتون هم آینه
مشکل این هست که جامعه ی ما اعتماد به نفس و حق برابر رو از خانم ها سَلب کرده
این می تونه مشکل باشه که اینجا هم دو تا از آقایون بیان و با اسم خودشون حرفاشونو بنوبسن و اون وقت خانم ها...
اینجایی که هیچ کی هیچ کی رو به صورت واقعی نمی شناسه
این حس نابرابری که تو درونِ تمام ما پذیرفته شده و به عدم اعتماد به نفس و سکوت کردن در برابر هر ظلمی که میشه، صورت می گیره!
مشکل دیدِ تبعیض آمیز هست
این که هیچ وقتِ هیچ وقت نمیتونن به خانم ها به عنوان انسان نه یک انسان مونث نگاه کنن، حتی در محیط دانشگاهی...

مشکلات زیاد هستن...
حتی آدم این حس رو در رابطه با تشکیل زندگیش هم در آینده حس می کنه و همین هم می تونه باعث شه خلاف جهت حرکت کنه اگر حتی بدونه بیشترین آسیب رو باید متحمل شه
یکی از اهداف این پست اینه که برای هم دعا کنیم
نه؟
پس منو خیلی دعا کنید...
.
.
.
مشکل من رو خودت میدونی اما مینویسم
زندگی خوبی دارم . شوهرخوب ، پدر مادر خوب و خانواده خوب وضع مالی نسبتا خوب و جدیدا هم کاری پیدا کردم که حسابی راضیم میکنه (البته چون خیریه ست حقوقش خیلی کمه ولی سرگرمم میکنه)
مشکل من اینه که بعد 7 سال که از ازدواجم میگذره هنوز بچه دار نشدم و اندازه موهای سرم ازمایش و ... دادم و سرگردون مطب این دکتر و اون دکترم و هر کی ازم میپرسه با خنده میگم : خاک تو سرمون شد بچه مون نمیشه و طبق همه آزمایشا شوهرم سالم سالمه و من مشکل دارم . سخته اما میگذره
فشار روحی روانی روم زیاده . استرس و تحقیر دکترها که به چشم یه شهرستانی عقب مونده بهم نگاه میکنند و حرف مردم ... اما خدا رو شکر . خدا رو شکر که هنوز روحیه دارم و امیدوارم
جاده زندگی نباید صاف و مستقیم باشد وگرنه خوابمان می گیرد

پیچ ها و دست اندازها ، نعمت اند.

سلام نمیدونم کاش میتونستم مشکلاتمو بیان کنم ..همینه مشکل من همینه.. عدم بیان حرف دل وسکوت وگاهی وقتا خوشحالم از اینکه از مشکلاتم بیخبرن وگاهی وقتا از اینکه دیگران ادمو ب چشم بیدرد بودن نگاه میکنن واین خنده دار ه
.همین.امیدوارم خدا مشکله همه رو حل کنه ..امین
لبخند بزن!
بدون انتظار پاسخی از دنیا ،
بدان روزی دنیا انقدر شرمنده می شود
که به جای پاسخ لبخند ،
با تمام سازهایت می رقصد ...
..خیلی سخته شنیدن مشکلات دیگران .تحملش ادمو ازار میده..
22 سال سنمه اما هنوز یدونه خواستگار هم نداشتم!! منی فک میکردم تو سن 20 21 سالگی ازدواج میکنم!! ینی دوست داشتم زود ازدواج کنم.( تو خانواده ما همه دیر ازدواج میکنن نمیدونم چرا ) هیچی دیگه الانم کلا قید ازدواج رو زدیم :))
البته درگوشی بگم اگه خواستگار خوب بیاد چرا که نه ، با کمال میل ازدواج میکنم :D
نصفه شبی خل شدم رفت!!
خــــــــــــــ­ــــــــداوندا

به دل نگیر اگر گاهی" زبانم " از شُکرت باز می ایستد

تقصیری ندارد...قاصر است کم می آورد در برابر بزرگی ات ...

لکنت می گیرند واژه هایم در برابرت
سلام چ پست خوب و جالبی ..
مشکل من هم تبعیض بین دختر و پسره و اینکه دختر بودن یعنی بد بختی یعنی مرگ...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
تجدید کد امنیتی
-->