عبد عاصی امیدوار

شب هجران

چهارشنبه, ۲۸ تیر ۱۳۹۱، ۰۲:۲۷ ب.ظ

چو آفتاب می از مشرق پیاله برآید

ز باغ عارض ساقی هزار لاله برآید

نسیم در سر گل بشکند کلاله سنبل

چو از میان چمن بوی آن کلاله برآید

حکایت شب هجران نه آن حکایت حالیست

که شمهای ز بیانش به صد رساله برآید

ز گرد خوان نگون فلک طمع نتوان داشت

که بی ملالت صد غصه یک نواله برآید

به سعی خود نتوان برد پی به گوهر مقصود

خیال باشد کاین کار بی حواله برآید

گرت چو نوح نبی صبر هست در غم طوفان

بلا بگردد و کام هزارساله برآید

نسیم زلف تو چون بگذرد به تربت حافظ

ز خاک کالبدش صد هزار لاله برآید



۹۱/۰۴/۲۸
عبد عاصی امیدوار

نظرات  (۲)

۲۸ تیر ۹۱ ، ۱۸:۱۹ ساحل نشین
نسیم زلف تو چون بگذرد به تربت حافظ
ز خاک کالبدش صد هزار لاله برآید...
اوهوم درسته.اما وقتی اومدم وبت خیلی خوشم اومد از وبت.نوشته هات همه
=====================================
ممنون
نظر لطفته

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
-->