وَ عَسی ان تکرَهوا شَیءً و هوَ خَیرُ لَّکم، و عَسی اَن تُحِبّوا شیءً و هُوَ شرُّ لَّکُم والله یعلمُ و انتم لا تَعلَمون ................................................. ما هر چه می کشیم از این بی تو بودن است ................................................. خدایا اگر تمام درختانت قلم شوند و تمام آب دریاها مرکب و شروع به نوشتن گناهان من عاصی کنند باز هم به لطف کرمت امید دارم ................................................. نام و نشان را باید پاک کرد چیزی که آن دنیا فایده ای به حالم نداشته باشد داشتنش در این دنیا ورز و وبال آخرتم میشود
سلام به گمانم کمی تا قسمتی شبیه این باشد : هرشب به یاد تو بذر خاطره ها را دوباره در خاک افکار می کارم بااشک چشم آب می دهم و با غصه می پرورانم حالا این جوانه ها درخت تنومندی شده اند از جنس حسرت که تنها میوهاش تنهایی است....
صبر خوب است و مخواه از عاشقی این خوب را پیش ازین هرگز نفهمیدم غم ایوب را خوانده ام در چهره ی مردم همین امروز هم حرف های مفت بعد از تو به من منسوب را با وجود طعنه هاشان ظاهرم شاد است آه بید از داخل به نرمی می تراشد چوب را دستمالت را نکش بر پلک هایم بیهوده است سرمه ام لو می دهد چشمی که شد مرطوب را! تا بدانم چندمین روز است ترکم کرده ای می شمارم شیشه های خالی مشروب را هر دو بعد از تخته نرد زندگی خندیده ایم می توان از خنده هامان حدس زد مغلوب را حرف هایت را غزل کن با سکوت از من نگیر لااقل این عشق بازی کردن مکتوب را *(صادق فقانی - اهل مازندران -بابل-)*
ارسال نظر
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیانثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.