عبد عاصی امیدوار

.

شنبه, ۱۲ اسفند ۱۳۹۱، ۰۹:۳۵ ب.ظ
دعا گوی غــریـــبان جهانم

۹۱/۱۲/۱۲
عبد عاصی امیدوار

نظرات  (۶)

ما که محتاجیم

بنویس!‏ اگه واقعا دوس داری ی بار هم ک شده بنویس!‏
 هیچ آدم عاقل و بالغی چ دختر و چ پسر ناراحت نمیشه!‏
 ی بار مراعات هیشکی رو نکن و بنویس ببین پیش بینی هات درست از آب در میان یا نه!‏


پاسخ:
آره
ها؟؟؟؟

ی چیزی رو مدام تو ذهنم زمزمه می کنم
"در این دنیا غریبیم
غریبانه بگردیم"

محتاجانه مجتاج دعاهای خیرتون هستم...
ترا میخوانم...آن زمان که دیگر پاسخی نمیشنوم
و با تو میمانم،
آن زمان که دیگری نمانده است!‏
خدایا یاریم کن تا آن زمان که پاسخ هم میشنوم
باز تنها ترا بخوانم
و در آن هنگام که دیگران با من میمانند..
من با تو بمانم!‏
زیرا تنها
تو مرا کفایت میکنی!!‏
چهارشنبه سوری می اید

از سر آتش می پریم تا سرخی و زردی و گرمی خود را

به رخ آتش جهنم بکشیم...

دنیا هم برای خودش جهنم است...

ما خود را به این پریدن ها عادت داده ایم...

اجازه می دهیم عقل از سرمان بپرد

از سر اعتقاداتمان.حرمتمان.پاکیمان.انسانیت مان....می پریم..

به همین راحتی در بازی کلاغ پر دنیا همه چیزمان را می پرانیم..

.من میگویم در این بازی می بازیم

عاقبت این پریدن ها یک روز کار دستمان می دهد..

کاش می شد لذت کابوس این دنیا را می کشتیم

شاید از خواب هم می پریدیم

کاش میشد سیمرغ وار میپریدیم..

خیلی وقت است بال هایمان را به قفس زمین عادت داده ایم

دلم برای زمین می سوزد..

این همه پرنده روی دوشش سنگینی می کند..

زمین ندانم کاری یک مشت خفاش را باردار است..

یک روز بغضش می شکند این زمین بی گناه...
اسدی...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
-->