عبد عاصی امیدوار

حسن روی و خلق

سه شنبه, ۳ مرداد ۱۳۹۱، ۰۷:۳۴ ب.ظ

هواخواه توام جانا و میدانم که میدانی

 

که هم نادیده میبینی و هم ننوشته میخوانی

ملامتگو چه دریابد میان عاشق و معشوق

 

نبیند چشم نابینا خصوص اسرار پنهانی

بیفشان زلف و صوفی را به پابازی و رقص آور

 

که از هر رقعه دلقش هزاران بت بیفشانی

گشاد کار مشتاقان در آن ابروی دلبند است

 

خدا را یک نفس بنشین گره بگشا ز پیشانی

ملک در سجده آدم زمین بوس تو نیت کرد

 

که در حسن تو لطفی دید بیش از حد انسانی

چراغ افروز چشم ما نسیم زلف جانان است

 

مباد این جمع را یا رب غم از باد پریشانی

دریغا عیش شبگیری که در خواب سحر بگذشت

 

ندانی قدر وقت ای دل مگر وقتی که درمانی

ملول از همرهان بودن طریق کاردانی نیست

 

بکش دشواری منزل به یاد عهد آسانی

خیال چنبر زلفش فریبت میدهد حافظ

 

نگر تا حلقه اقبال ناممکن نجنبانی

۹۱/۰۵/۰۳
عبد عاصی امیدوار

نظرات  (۱)

چرا تو ای شکسته دل! خدا خدا نمی کنی؟
خدای چاره ساز را، چرا صدا نمی کنی؟

به هر لب دعای تو، فرشته بوسه می زند
برای درد بی امان، چرا دعا نمی کنی؟

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
-->